لوقا 14

14
عیسی در خانۀ فَریسی
لوقا 14‏:8‏-10 – مشابه امثال 25‏:6 و 7
1در یکی از روزهای شَبّات که عیسی برای صرف غذا به خانۀ یکی از رهبران فَریسیان رفته بود، حاضران به‌دقّت او را زیر نظر داشتند. 2مقابل او مردی بود که بدنش آب آورده بود. 3عیسی از فقیهان و فَریسیان پرسید: «آیا شفا دادن در روز شَبّات جایز است یا نه؟» 4آنان خاموش ماندند. پس عیسی آن مرد را گرفته، شفا داد و مرخص فرمود. 5سپس رو به آنان کرد و پرسید: «کیست از شما که پسر یا گاوش در روز شَبّات در چاه افتد و بی‌درنگ او را بیرون نیاوَرَد؟» 6آنان پاسخی نداشتند.
7چون عیسی دید میهمانان چگونه صدر مجلس را برای خود اختیار می‌کنند، این مَثَل را برایشان آورد: 8«چون کسی تو را به مجلس عروسی دعوت کند، بر صدر مجلس منشین، زیرا شاید کسی سرشناس‌تر از تو دعوت شده باشد. 9در آن صورت میزبانی که هر دوی شما را دعوت کرده است، خواهد آمد و به تو خواهد گفت: ”جایت را به این شخص بده.“ ناگزیر با سرافکندگی پایین مجلس خواهی نشست. 10بلکه هرگاه کسی میهمانت کند، برو و در پایینترین جای مجلس بنشین، تا چون میزبان آید، تو را گوید: ”دوست من، بفرما جای بالاتری بنشین.“ آنگاه نزد دیگر میهمانان سرافراز خواهی شد. 11زیرا هر که خود را بزرگ سازد، خوار خواهد شد، و هر که خود را خوار سازد، سرافراز خواهد گردید.»
12سپس عیسی به میزبانش گفت: «چون ضیافتِ ناهار یا شام می‌دهی، دوستان و برادران و خویشان و همسایگان ثروتمند خویش را دعوت مکن؛ زیرا آنان نیز تو را دعوت خواهند کرد و بدین‌سان عوض خواهی یافت. 13پس چون میهمانی می‌دهی، فقیران و معلولان و لنگان و کوران را دعوت کن 14که مبارک خواهی بود؛ زیرا آنان را چیزی نیست که در عوض به تو بدهند، و پاداش خود را در قیامت پارسایان خواهی یافت.»
مَثَل ضیافت بزرگ
لوقا 14‏:16‏-24 – مشابه مَتّی 22‏:2‏-14
15چون یکی از میهمانان که با عیسی همسفره بود این را شنید، گفت: «خوشا به حال آن که در ضیافت پادشاهی خدا نان خورَد.» 16عیسی در پاسخ گفت: «شخصی ضیافتی بزرگ ترتیب داد و بسیاری را دعوت کرد. 17چون وقت شام فرا رسید، خادمش را فرستاد تا دعوت‌شدگان را گوید، ”بیایید که همه چیز آماده است.“ 18امّا آنها هر یک عذری آوردند. یکی گفت: ”مزرعه‌ای خریده‌ام که باید بروم آن را ببینم. تمنا اینکه معذورم بداری.“ 19دیگری گفت: ”پنج جفت گاو خریده‌ام، و هم‌اکنون در راهم تا آنها را بیازمایم. تمنا دارم معذورم بداری.“ 20سوّمی نیز گفت: ”تازه زن گرفته‌ام، و از این رو نمی‌توانم بیایم.“ 21پس خادم بازگشت و سرور خود را آگاه ساخت. میزبان خشمگین شد و به خادم دستور داد به کوچه و بازار شهر بشتابد و فقیران و معلولان و کوران و لنگان را بیاورد. 22خادم گفت: ”سرور من، دستورت را انجام دادم، امّا هنوز جا هست.“ 23پس آقایش گفت: ”به جاده‌ها و کوره‌راههای بیرونِ شهر برو و به‌اصرار مردم را به ضیافت من بیاور تا خانه‌ام پر شود. 24به شما می‌گویم که هیچ‌یک از دعوت‌شدگان، شام مرا نخواهند چشید.“‌»
بهای پیروی از مسیح
25جمعیتی انبوه عیسی را همراهی می‌کرد. او رو بدیشان کرد و گفت: 26«هر که نزد من آید و از پدر و مادر، زن و فرزند، برادر و خواهر، و حتی از جان خود نفرت ندارد، شاگرد من نتواند بود. 27و هر که صلیب خود را بر دوش نکشد و از پی من نیاید، شاگرد من نتواند بود.
28«کیست از شما که قصد بنای برجی داشته باشد و نخست ننشیند تا هزینۀ آن را برآوُرد کند و ببیند آیا توان تکمیل آن را دارد یا نه؟ 29زیرا اگر پی آن را بگذارد امّا از تکمیل بنا درمانَد، هر که بیند، استهزا کرده، 30گوید: ”این شخص ساختن بنایی را آغاز کرد، امّا از تکمیل آن درمانده است!“
31«و یا کدام پادشاه است که راهیِ جنگ با پادشاهی دیگر شود، بی‌آنکه نخست بنشیند و بیندیشد که آیا با ده هزار سرباز می‌تواند به رویاروییِ کسی رود که با بیست هزار سرباز به جنگ او می‌آید؟ 32و اگر بیند که او را توان رویارویی نیست، آنگاه تا سپاه دشمن دور است، سخنگویی خواهد فرستاد تا جویای شرایط صلح شود. 33به همین‌سان، هیچ‌یک از شما نیز تا از تمام دارایی خود دست نشوید، شاگرد من نتواند بود.
34«نمک نیکوست، امّا اگر خاصیتش را از دست بدهد، چگونه می‌توان آن را باز نمکین ساخت؟ 35نه به کار زمین می‌آید و نه درخور کُپّۀ کود است؛ بلکه آن را دور می‌ریزند. هر که گوش شنوا دارد، بشنود!»

اکنون انتخاب شده:

لوقا 14: nmv

های‌لایت

به اشتراک گذاشتن

کپی

None

می خواهید نکات برجسته خود را در همه دستگاه های خود ذخیره کنید؟ برای ورودثبت نام کنید یا اگر ثبت نام کرده اید وارد شوید