مَتّی 26
26
توطئۀ قتل عیسی
مَتّی 26:2-5 – مَرقُس 14:1 و 2؛ لوقا 22:1 و 2
1چون عیسی همۀ این سخنان را به پایان رسانید، به شاگردان خود گفت: 2«میدانید که دو روز دیگر، عید پِسَخ فرا میرسد و پسر انسان را تسلیم خواهند کرد تا بر صلیب شود.»
3پس سران کاهنان و مشایخ قوم در کاخ کاهن اعظم که قیافا نام داشت، گرد آمدند 4و شور کردند که چگونه با حیله، عیسی را دستگیر کنند و به قتل رسانند. 5ولی میگفتند: «نه در ایام عید، مبادا مردم شورش کنند.»
تدهین عیسی در بِیتعَنْیا
مَتّی 26:6-13 – مَرقُس 14:3-9 مَتّی 26:6-13 – مشابه لوقا 7:37 و 38؛ یوحنا 12:1-8
6در آن هنگام که عیسی در بِیتعَنْیا در خانۀ شَمعون جذامی بود، 7زنی با ظرفی مرمرین از عطر بسیار گرانبها نزد او آمد و هنگامی که عیسی بر سر سفره نشسته بود، عطر را بر سر او ریخت. 8شاگردان چون این را دیدند به خشم آمده، گفتند: 9«این اِسراف برای چیست؟ این عطر را میشد به بهایی گران فروخت و بهایش را به فقرا داد.» 10عیسی متوجه شده، گفت: «چرا این زن را میرنجانید؟ او کاری نیکو در حق من کرده است. 11فقیران را همیشه با خود دارید، امّا مرا همیشه نخواهید داشت. 12این زن با ریختن این عطر بر بدن من، در واقع مرا برای تدفین آماده کرده است. 13براستی به شما میگویم، در تمام جهان، هر جا که این انجیل#26:13 ”انجیل“ به معنی بشارت و خبرخوش است. موعظه شود، کار این زن نیز به یاد او بازگو خواهد شد.»
خیانت یهودا
مَتّی 26:14-16 – مَرقُس 14:10 و 11؛ لوقا 22:3-6
14آنگاه یهودای اَسخَریوطی که یکی از دوازده شاگرد بود، نزد سران کاهنان رفت 15و گفت: «به من چه خواهید داد اگر عیسی را به شما تسلیم کنم؟» پس آنان سی سکۀ نقره به وی پرداخت کردند. 16از آن هنگام، یهودا در پی فرصت بود تا عیسی را تسلیم کند.
شام آخر
مَتّی 26:17-19 – مَرقُس 14:12-16؛ لوقا 22:7-13 مَتّی 26:20-24 – مَرقُس 14:17-21 مَتّی 26:26-29 – مَرقُس 14:22-25؛ لوقا 22:17-20؛ اوّل قرنتیان 11:23-25
17در نخستین روز عید فَطیر، شاگردان نزد عیسی آمدند و پرسیدند: «کجا میخواهی برایت تدارک ببینیم تا شام پِسَخ#26:17 در متن یونانی این آیه، واژۀ ”شام“ وجود ندارد، و برای توضیح افزوده شده است. را بخوری؟» 18او به آنان گفت که به شهر، نزد فلان شخص بروند و به او بگویند: «استاد میگوید: ”وقت من نزدیک شده است. میخواهم پِسَخ را در خانۀ تو با شاگردانم نگاه دارم.“» 19شاگردان همانگونه که عیسی گفته بود، کردند و پِسَخ را تدارک دیدند.
20شب فرا رسید و عیسی با دوازده شاگرد خود بر سر سفره نشست. 21در حین صرف شام، عیسی گفت: «آمین، به شما میگویم، یکی از شما مرا تسلیم دشمن خواهد کرد.» 22شاگردان بسیار غمگین شدند و یکی پس از دیگری از او پرسیدند: «من که آن کس نیستم، سرورم؟» 23عیسی پاسخ داد: «آن که دست خود را با من در کاسه فرو میبرد، همان مرا تسلیم خواهد کرد. 24پسر انسان همانگونه که دربارۀ او نوشته شده، خواهد رفت، امّا وای بر آن کس که پسر انسان را تسلیم دشمن میکند. بهتر آن میبود که هرگز زاده نمیشد.» 25آنگاه یهودا، تسلیمکنندۀ وی، در پاسخ گفت: «استاد، آیا من آنم؟» عیسی پاسخ داد: «تو خود گفتی!»
26چون هنوز مشغول خوردن بودند، عیسی نان را برگرفت و پس از شکرگزاری، پاره کرد و به شاگردان داد و فرمود: «بگیرید، بخورید؛ این است بدن من.» 27سپس جام را برگرفت و پس از شکرگزاری آن را به شاگردان داد و گفت: «همۀ شما از این بنوشید. 28این است خون من برای عهد [جدید] که بهخاطر بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته میشود. 29به شما میگویم که از این محصول مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را با شما در پادشاهی پدر خود، تازه بنوشم.»
30آنگاه پس از خواندن سرودی، به سمت کوه زیتون به راه افتادند.
پیشگویی انکار پطرس
مَتّی 26:31-35 – مَرقُس 14:27-31؛ لوقا 22:31-34
31آنگاه عیسی به آنان گفت: «امشب همۀ شما به سبب من خواهید لغزید. زیرا نوشته شده،
«”شبان را خواهم زد
و گوسفندان گله پراکنده خواهند شد.“#زکریا ۱۳:۷.
32امّا پس از آنکه زنده شدم، پیش از شما به جلیل خواهم رفت.» 33پطرس در پاسخ گفت: «حتی اگر همه به سبب تو بلغزند، من هرگز نخواهم لغزید.» 34عیسی به وی گفت: «آمین، به تو میگویم که همین امشب، پیش از بانگ خروس، سه بار مرا انکار خواهی کرد!» 35امّا پطرس گفت: «حتی اگر لازم باشد با تو بمیرم، انکارت نخواهم کرد.» سایر شاگردان نیز چنین گفتند.
باغ جِتْسیمانی
مَتّی 26:36-46 – مَرقُس 14:32-42؛ لوقا 22:40-46
36آنگاه عیسی با شاگردان خود به مکانی به نام جِتْسیمانی رفت و به ایشان گفت: «در اینجا بنشینید تا من به آنجا رفته، دعا کنم.» 37سپس پطرس و دو پسر زِبِدی را با خود برد و اندوهگین و مضطرب شده، 38بدیشان گفت: «از فرط اندوه، به حال مرگ افتادهام. در اینجا بمانید و با من بیدار باشید.» 39سپس قدری پیش رفته به رویْ بر خاک افتاد و دعا کرد: «ای پدر من، اگر ممکن است این جام از من بگذرد، امّا نه به خواست من، بلکه به ارادۀ تو.» 40آنگاه نزد شاگردان خود بازگشت و آنها را خفته یافت. پس به پطرس گفت: «آیا نمیتوانستید ساعتی با من بیدار بمانید؟ 41بیدار باشید و دعا کنید تا در آزمایش#26:41 یا ”وسوسه“. نیفتید. روح مشتاق است، امّا جسم ناتوان.» 42پس بار دیگر رفت و دعا کرد: «ای پدر من، اگر ممکن نیست این جامْ نیاشامیده از من بگذرد، پس آنچه ارادۀ توست انجام شود.» 43چون بازگشت، ایشان را همچنان در خواب یافت، زیرا چشمانشان سنگین شده بود. 44پس یک بار دیگر ایشان را به حال خود گذاشت و رفت و برای سوّمین بار همان دعا را تکرار کرد. 45سپس نزد شاگردان آمد و بدیشان گفت: «آیا هنوز در خوابید و استراحت میکنید؟#26:45 یا: «خواب و استراحت را برای بعد بگذارید». اکنون ساعت مقرر نزدیک شده است و پسر انسان به دست گناهکاران تسلیم میشود. 46برخیزید، برویم. اینک تسلیمکنندۀ من از راه میرسد.»
گرفتار شدن عیسی
مَتّی 26:47-56 – مَرقُس 14:43-50؛ لوقا 22:47-53
47عیسی هنوز سخن میگفت که یهودا، یکی از آن دوازده تن، همراه با گروه بزرگی مسلّح به چماق و شمشیر، از سوی سران کاهنان و مشایخ قوم، از راه رسیدند. 48تسلیمکنندۀ او به همراهان خود علامتی داده و گفته بود: «آن کس را که ببوسم، همان است؛ او را بگیرید.» 49پس بیدرنگ به عیسی نزدیک شد و گفت: «سلام، استاد!» و او را بوسید. 50عیسی به وی گفت: «ای رفیق، کار خود را انجام بده.»#26:50 یا: «برای چه آمدهای؟». آنگاه آن افراد پیش آمده، بر سر عیسی ریختند و او را گرفتار کردند. 51در این هنگام، یکی از همراهان عیسی دست به شمشیر برده، آن را برکشید و ضربهای به خدمتکار کاهن اعظم زد و گوشش را برید. 52امّا عیسی به او فرمود: «شمشیر خود در نیام کن؛ زیرا هر که شمشیر کِشد، به شمشیر نیز کشته شود. 53آیا گمان میکنی نمیتوانم هماکنون از پدر خود بخواهم که بیش از دوازده فوج فرشته به یاریام فرستد؟ 54امّا در آن صورت پیشگوییهای کتب مقدّس چگونه تحقق خواهد یافت که میگوید این وقایع باید رخ دهد؟» 55در آن وقت، خطاب به آن جماعت گفت: «مگر من راهزنم که با چماق و شمشیر به گرفتنم آمدهاید؟ من هر روز در معبد مینشستم و تعلیم میدادم و مرا نگرفتید. 56امّا این همه رخ داد تا پیشگوییهای پیامبران تحقق یابد.» آنگاه همۀ شاگردان ترکش کرده، گریختند.
محاکمه در حضور شورای یهود
مَتّی 26:57-68 – مَرقُس 14:53-65؛ یوحنا 18:12 و 13 و 19-24
57آنها که عیسی را گرفتار کرده بودند، او را نزد قیافا، کاهن اعظم بردند. در آنجا علمای دین و مشایخ جمع بودند. 58امّا پطرس دورادور از پی عیسی رفت تا به حیاط خانۀ کاهن اعظم رسید. پس داخل شد و با نگهبانان بنشست تا سرانجامِ کار را ببیند. 59سران کاهنان و تمامی اهل شورا در پی یافتن شهادت دروغ علیه عیسی بودند تا او را بکشند؛ 60امّا هرچند شاهدان دروغین بسیاری پیش آمدند، چنین چیزی یافت نشد. سرانجام دو نفر پیش آمده 61گفتند: «این مرد گفته است، ”من میتوانم معبد خدا را ویران کنم و ظرف سه روز آن را از نو بسازم.“» 62آنگاه کاهن اعظم برخاست و خطاب به عیسی گفت: «هیچ پاسخ نمیگویی؟ این چیست که علیه تو شهادت میدهند؟» 63امّا عیسی همچنان خاموش ماند. کاهن اعظم به او گفت: «به خدای زنده سوگندت میدهم که به ما بگویی آیا تو مسیح، پسر خدا هستی؟» 64عیسی پاسخ داد: «تو خود چنین میگویی! و به شما میگویم که از این پس پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته، بر ابرهای آسمان میآید.» 65آنگاه کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت: «کفر گفت! دیگر چه نیاز به شاهد است؟ حال که کفر او را شنیدید، 66حکم شما چیست؟» در پاسخ گفتند: «سزایش مرگ است!» 67آنگاه بر صورت عیسی آبِ دهان انداخته، او را زدند. بعضی نیز به او سیلی زده، 68میگفتند: «ای مسیح، نبوّت کن و بگو چه کسی تو را زد؟»
انکار پطرس
مَتّی 26:69-75 – مَرقُس 14:66-72؛ لوقا 22:55-62؛ یوحنا 18:16-18 و 25-27
69و امّا پطرس بیرون خانه، در حیاط نشسته بود که خادمهای نزد او آمد و گفت: «تو هم با عیسای جلیلی بودی!» 70امّا او در حضور همه انکار کرد و گفت: «نمیدانم چه میگویی!» 71سپس به سوی سرسرای خانه رفت. در آنجا خادمهای دیگر او را دید و به حاضرین گفت: «این مرد نیز با عیسای ناصری بود!» 72پطرس این بار نیز انکار کرده، قسم خورد که «من این مرد را نمیشناسم.» 73اندکی بعد، جمعی که آنجا ایستاده بودند، پیش آمدند و به پطرس گفتند: «شکی نیست که تو هم یکی از آنها هستی! از لهجهات پیداست!» 74آنگاه پطرس لعن کردن آغاز کرد و قسم خورده، گفت: «این مرد را نمیشناسم!» همان دم خروس بانگ زد. 75آنگاه پطرس سخنان عیسی را به یاد آورد که گفته بود: «پیش از بانگ خروس، سه بار مرا انکار خواهی کرد!» پس بیرون رفت و بهتلخی بگریست.
اکنون انتخاب شده:
مَتّی 26: nmv
هایلایت
به اشتراک گذاشتن
کپی
می خواهید نکات برجسته خود را در همه دستگاه های خود ذخیره کنید؟ برای ورودثبت نام کنید یا اگر ثبت نام کرده اید وارد شوید
The Persian New Millennium Version © 2014, is a production of Elam Ministries. All rights reserved.
www.kalameh.com/shop
مَتّی 26
26
توطئۀ قتل عیسی
مَتّی 26:2-5 – مَرقُس 14:1 و 2؛ لوقا 22:1 و 2
1چون عیسی همۀ این سخنان را به پایان رسانید، به شاگردان خود گفت: 2«میدانید که دو روز دیگر، عید پِسَخ فرا میرسد و پسر انسان را تسلیم خواهند کرد تا بر صلیب شود.»
3پس سران کاهنان و مشایخ قوم در کاخ کاهن اعظم که قیافا نام داشت، گرد آمدند 4و شور کردند که چگونه با حیله، عیسی را دستگیر کنند و به قتل رسانند. 5ولی میگفتند: «نه در ایام عید، مبادا مردم شورش کنند.»
تدهین عیسی در بِیتعَنْیا
مَتّی 26:6-13 – مَرقُس 14:3-9 مَتّی 26:6-13 – مشابه لوقا 7:37 و 38؛ یوحنا 12:1-8
6در آن هنگام که عیسی در بِیتعَنْیا در خانۀ شَمعون جذامی بود، 7زنی با ظرفی مرمرین از عطر بسیار گرانبها نزد او آمد و هنگامی که عیسی بر سر سفره نشسته بود، عطر را بر سر او ریخت. 8شاگردان چون این را دیدند به خشم آمده، گفتند: 9«این اِسراف برای چیست؟ این عطر را میشد به بهایی گران فروخت و بهایش را به فقرا داد.» 10عیسی متوجه شده، گفت: «چرا این زن را میرنجانید؟ او کاری نیکو در حق من کرده است. 11فقیران را همیشه با خود دارید، امّا مرا همیشه نخواهید داشت. 12این زن با ریختن این عطر بر بدن من، در واقع مرا برای تدفین آماده کرده است. 13براستی به شما میگویم، در تمام جهان، هر جا که این انجیل#26:13 ”انجیل“ به معنی بشارت و خبرخوش است. موعظه شود، کار این زن نیز به یاد او بازگو خواهد شد.»
خیانت یهودا
مَتّی 26:14-16 – مَرقُس 14:10 و 11؛ لوقا 22:3-6
14آنگاه یهودای اَسخَریوطی که یکی از دوازده شاگرد بود، نزد سران کاهنان رفت 15و گفت: «به من چه خواهید داد اگر عیسی را به شما تسلیم کنم؟» پس آنان سی سکۀ نقره به وی پرداخت کردند. 16از آن هنگام، یهودا در پی فرصت بود تا عیسی را تسلیم کند.
شام آخر
مَتّی 26:17-19 – مَرقُس 14:12-16؛ لوقا 22:7-13 مَتّی 26:20-24 – مَرقُس 14:17-21 مَتّی 26:26-29 – مَرقُس 14:22-25؛ لوقا 22:17-20؛ اوّل قرنتیان 11:23-25
17در نخستین روز عید فَطیر، شاگردان نزد عیسی آمدند و پرسیدند: «کجا میخواهی برایت تدارک ببینیم تا شام پِسَخ#26:17 در متن یونانی این آیه، واژۀ ”شام“ وجود ندارد، و برای توضیح افزوده شده است. را بخوری؟» 18او به آنان گفت که به شهر، نزد فلان شخص بروند و به او بگویند: «استاد میگوید: ”وقت من نزدیک شده است. میخواهم پِسَخ را در خانۀ تو با شاگردانم نگاه دارم.“» 19شاگردان همانگونه که عیسی گفته بود، کردند و پِسَخ را تدارک دیدند.
20شب فرا رسید و عیسی با دوازده شاگرد خود بر سر سفره نشست. 21در حین صرف شام، عیسی گفت: «آمین، به شما میگویم، یکی از شما مرا تسلیم دشمن خواهد کرد.» 22شاگردان بسیار غمگین شدند و یکی پس از دیگری از او پرسیدند: «من که آن کس نیستم، سرورم؟» 23عیسی پاسخ داد: «آن که دست خود را با من در کاسه فرو میبرد، همان مرا تسلیم خواهد کرد. 24پسر انسان همانگونه که دربارۀ او نوشته شده، خواهد رفت، امّا وای بر آن کس که پسر انسان را تسلیم دشمن میکند. بهتر آن میبود که هرگز زاده نمیشد.» 25آنگاه یهودا، تسلیمکنندۀ وی، در پاسخ گفت: «استاد، آیا من آنم؟» عیسی پاسخ داد: «تو خود گفتی!»
26چون هنوز مشغول خوردن بودند، عیسی نان را برگرفت و پس از شکرگزاری، پاره کرد و به شاگردان داد و فرمود: «بگیرید، بخورید؛ این است بدن من.» 27سپس جام را برگرفت و پس از شکرگزاری آن را به شاگردان داد و گفت: «همۀ شما از این بنوشید. 28این است خون من برای عهد [جدید] که بهخاطر بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته میشود. 29به شما میگویم که از این محصول مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را با شما در پادشاهی پدر خود، تازه بنوشم.»
30آنگاه پس از خواندن سرودی، به سمت کوه زیتون به راه افتادند.
پیشگویی انکار پطرس
مَتّی 26:31-35 – مَرقُس 14:27-31؛ لوقا 22:31-34
31آنگاه عیسی به آنان گفت: «امشب همۀ شما به سبب من خواهید لغزید. زیرا نوشته شده،
«”شبان را خواهم زد
و گوسفندان گله پراکنده خواهند شد.“#زکریا ۱۳:۷.
32امّا پس از آنکه زنده شدم، پیش از شما به جلیل خواهم رفت.» 33پطرس در پاسخ گفت: «حتی اگر همه به سبب تو بلغزند، من هرگز نخواهم لغزید.» 34عیسی به وی گفت: «آمین، به تو میگویم که همین امشب، پیش از بانگ خروس، سه بار مرا انکار خواهی کرد!» 35امّا پطرس گفت: «حتی اگر لازم باشد با تو بمیرم، انکارت نخواهم کرد.» سایر شاگردان نیز چنین گفتند.
باغ جِتْسیمانی
مَتّی 26:36-46 – مَرقُس 14:32-42؛ لوقا 22:40-46
36آنگاه عیسی با شاگردان خود به مکانی به نام جِتْسیمانی رفت و به ایشان گفت: «در اینجا بنشینید تا من به آنجا رفته، دعا کنم.» 37سپس پطرس و دو پسر زِبِدی را با خود برد و اندوهگین و مضطرب شده، 38بدیشان گفت: «از فرط اندوه، به حال مرگ افتادهام. در اینجا بمانید و با من بیدار باشید.» 39سپس قدری پیش رفته به رویْ بر خاک افتاد و دعا کرد: «ای پدر من، اگر ممکن است این جام از من بگذرد، امّا نه به خواست من، بلکه به ارادۀ تو.» 40آنگاه نزد شاگردان خود بازگشت و آنها را خفته یافت. پس به پطرس گفت: «آیا نمیتوانستید ساعتی با من بیدار بمانید؟ 41بیدار باشید و دعا کنید تا در آزمایش#26:41 یا ”وسوسه“. نیفتید. روح مشتاق است، امّا جسم ناتوان.» 42پس بار دیگر رفت و دعا کرد: «ای پدر من، اگر ممکن نیست این جامْ نیاشامیده از من بگذرد، پس آنچه ارادۀ توست انجام شود.» 43چون بازگشت، ایشان را همچنان در خواب یافت، زیرا چشمانشان سنگین شده بود. 44پس یک بار دیگر ایشان را به حال خود گذاشت و رفت و برای سوّمین بار همان دعا را تکرار کرد. 45سپس نزد شاگردان آمد و بدیشان گفت: «آیا هنوز در خوابید و استراحت میکنید؟#26:45 یا: «خواب و استراحت را برای بعد بگذارید». اکنون ساعت مقرر نزدیک شده است و پسر انسان به دست گناهکاران تسلیم میشود. 46برخیزید، برویم. اینک تسلیمکنندۀ من از راه میرسد.»
گرفتار شدن عیسی
مَتّی 26:47-56 – مَرقُس 14:43-50؛ لوقا 22:47-53
47عیسی هنوز سخن میگفت که یهودا، یکی از آن دوازده تن، همراه با گروه بزرگی مسلّح به چماق و شمشیر، از سوی سران کاهنان و مشایخ قوم، از راه رسیدند. 48تسلیمکنندۀ او به همراهان خود علامتی داده و گفته بود: «آن کس را که ببوسم، همان است؛ او را بگیرید.» 49پس بیدرنگ به عیسی نزدیک شد و گفت: «سلام، استاد!» و او را بوسید. 50عیسی به وی گفت: «ای رفیق، کار خود را انجام بده.»#26:50 یا: «برای چه آمدهای؟». آنگاه آن افراد پیش آمده، بر سر عیسی ریختند و او را گرفتار کردند. 51در این هنگام، یکی از همراهان عیسی دست به شمشیر برده، آن را برکشید و ضربهای به خدمتکار کاهن اعظم زد و گوشش را برید. 52امّا عیسی به او فرمود: «شمشیر خود در نیام کن؛ زیرا هر که شمشیر کِشد، به شمشیر نیز کشته شود. 53آیا گمان میکنی نمیتوانم هماکنون از پدر خود بخواهم که بیش از دوازده فوج فرشته به یاریام فرستد؟ 54امّا در آن صورت پیشگوییهای کتب مقدّس چگونه تحقق خواهد یافت که میگوید این وقایع باید رخ دهد؟» 55در آن وقت، خطاب به آن جماعت گفت: «مگر من راهزنم که با چماق و شمشیر به گرفتنم آمدهاید؟ من هر روز در معبد مینشستم و تعلیم میدادم و مرا نگرفتید. 56امّا این همه رخ داد تا پیشگوییهای پیامبران تحقق یابد.» آنگاه همۀ شاگردان ترکش کرده، گریختند.
محاکمه در حضور شورای یهود
مَتّی 26:57-68 – مَرقُس 14:53-65؛ یوحنا 18:12 و 13 و 19-24
57آنها که عیسی را گرفتار کرده بودند، او را نزد قیافا، کاهن اعظم بردند. در آنجا علمای دین و مشایخ جمع بودند. 58امّا پطرس دورادور از پی عیسی رفت تا به حیاط خانۀ کاهن اعظم رسید. پس داخل شد و با نگهبانان بنشست تا سرانجامِ کار را ببیند. 59سران کاهنان و تمامی اهل شورا در پی یافتن شهادت دروغ علیه عیسی بودند تا او را بکشند؛ 60امّا هرچند شاهدان دروغین بسیاری پیش آمدند، چنین چیزی یافت نشد. سرانجام دو نفر پیش آمده 61گفتند: «این مرد گفته است، ”من میتوانم معبد خدا را ویران کنم و ظرف سه روز آن را از نو بسازم.“» 62آنگاه کاهن اعظم برخاست و خطاب به عیسی گفت: «هیچ پاسخ نمیگویی؟ این چیست که علیه تو شهادت میدهند؟» 63امّا عیسی همچنان خاموش ماند. کاهن اعظم به او گفت: «به خدای زنده سوگندت میدهم که به ما بگویی آیا تو مسیح، پسر خدا هستی؟» 64عیسی پاسخ داد: «تو خود چنین میگویی! و به شما میگویم که از این پس پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته، بر ابرهای آسمان میآید.» 65آنگاه کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت: «کفر گفت! دیگر چه نیاز به شاهد است؟ حال که کفر او را شنیدید، 66حکم شما چیست؟» در پاسخ گفتند: «سزایش مرگ است!» 67آنگاه بر صورت عیسی آبِ دهان انداخته، او را زدند. بعضی نیز به او سیلی زده، 68میگفتند: «ای مسیح، نبوّت کن و بگو چه کسی تو را زد؟»
انکار پطرس
مَتّی 26:69-75 – مَرقُس 14:66-72؛ لوقا 22:55-62؛ یوحنا 18:16-18 و 25-27
69و امّا پطرس بیرون خانه، در حیاط نشسته بود که خادمهای نزد او آمد و گفت: «تو هم با عیسای جلیلی بودی!» 70امّا او در حضور همه انکار کرد و گفت: «نمیدانم چه میگویی!» 71سپس به سوی سرسرای خانه رفت. در آنجا خادمهای دیگر او را دید و به حاضرین گفت: «این مرد نیز با عیسای ناصری بود!» 72پطرس این بار نیز انکار کرده، قسم خورد که «من این مرد را نمیشناسم.» 73اندکی بعد، جمعی که آنجا ایستاده بودند، پیش آمدند و به پطرس گفتند: «شکی نیست که تو هم یکی از آنها هستی! از لهجهات پیداست!» 74آنگاه پطرس لعن کردن آغاز کرد و قسم خورده، گفت: «این مرد را نمیشناسم!» همان دم خروس بانگ زد. 75آنگاه پطرس سخنان عیسی را به یاد آورد که گفته بود: «پیش از بانگ خروس، سه بار مرا انکار خواهی کرد!» پس بیرون رفت و بهتلخی بگریست.
اکنون انتخاب شده:
:
هایلایت
به اشتراک گذاشتن
کپی
می خواهید نکات برجسته خود را در همه دستگاه های خود ذخیره کنید؟ برای ورودثبت نام کنید یا اگر ثبت نام کرده اید وارد شوید
The Persian New Millennium Version © 2014, is a production of Elam Ministries. All rights reserved.
www.kalameh.com/shop