نِحِمیا 1:1-4
نِحِمیا 1:1-4 NMV
سخنان نِحِمیا پسر حَکَلیا: در ماه کیسلِو از سال بیستم، زمانی که من در مقر پادشاهی شوش بودم، حَنانی، یکی از برادرانم، با چند مرد دیگر از یهودا آمدند. از ایشان دربارۀ وضع باقیماندگان یهود که از اسارت جان به در برده بودند و نیز دربارۀ اورشلیم پرسیدم. مرا گفتند: «باقیماندگانِ ساکن در آن دیار که از اسارت جان به در بردهاند، در مصیبت و رسواییِ سخت گرفتارند. حصار اورشلیم در هم شکسته و دروازههایش به آتش سوخته است.» چون این سخنان را شنیدم، نشستم و گریستم و روزهایی چند ماتم گرفتم و در حضور خدای آسمانها روزه داشته، دعا کردم.