اول پادشاهان 1:5-14
اول پادشاهان 1:5-14 PCB
حیرام، پادشاه صور، که در زمان داوود پادشاه دوست او بود، وقتی شنید که سلیمان، پسر داوود، جانشین پدرش شده است چند سفیر به دربار او فرستاد. سلیمان نیز در مقابل قاصدانی با این پیام نزد حیرام فرستاد: «تو میدانی که پدرم داوود به خاطر جنگهای پیدرپی نتوانست خانهای برای عبادت خداوند، خدای خود بسازد، تا اینکه خداوند او را بر دشمنانش پیروز کرد. اما اینک خداوند، خدایم در اسرائیل صلح و امنیت برقرار کرده است و من دشمنی ندارم تا به من حمله کند. خداوند به پدرم داوود وعده فرمود: ”پسرت که به جای تو بر تخت سلطنت مینشیند، برای من خانهای خواهد ساخت.“ حال در نظر دارم برای عبادت خداوند، خدایم خانهای بسازم. آنچه از تو میخواهم این است که چوببُران خود را به کوههای لبنان بفرستی تا از درختان سرو برایم الوار تهیه کنند. من هم افرادم را به آنجا روانه میکنم تا دوش به دوش آنها کار کنند. مزد کارگران تو را هم هر قدر تعیین کنی میپردازم. چون همانطور که میدانی در اسرائیل هیچکس به خوبی صیدونیها در بریدن درخت ماهر نیست!» حیرام از این پیام سلیمان بسیار خوشحال شد و گفت: «سپاس بر خداوند که به داوود پسر حکیمی داده است تا بر مملکت بزرگ اسرائیل سلطنت کند.» آنگاه این پیام را برای سلیمان فرستاد: «پیغامت را دریافت کردم و خواهش تو را دربارهٔ تهیهٔ الوار درخت سرو و صنوبر بجا میآورم. افرادم الوار را از کوههای لبنان به ساحل دریا میآورند. سپس آنها را به هم میبندند و به آب میاندازند تا از کنار دریا به طور شناور حرکت کنند و به نقطهای که میخواهی برسند. در آنجا افراد من چوبها را از هم باز میکنند و تحویل میدهند. تو نیز میتوانی در عوض، برای خاندان سلطنتی من آذوقه بفرستی.» به این ترتیب، حیرام چوب سرو و صنوبر مورد نیاز سلیمان را فراهم کرد، و به جای آن، سلیمان هر سال دو هزار تن گندم و چهارصد هزار لیتر روغن زیتون خالص برای حیرام میفرستاد. بین حیرام و سلیمان صلح برقرار بود و آن دو با هم پیمان دوستی بستند. خداوند همانطور که فرموده بود به سلیمان حکمت زیادی بخشید. آنگاه سلیمان سی هزار نفر را از سراسر اسرائیل به کار اجباری گرفت. ادونیرام را نیز به سرپرستی آنها گماشت. او هر ماه به نوبت، ده هزار نفر از آنان را به لبنان میفرستاد. به این ترتیب، هر کس دو ماه در خانهٔ خود بود و یک ماه در لبنان.