ایوب 1:10-7
ایوب 1:10-7 Persian Old Version (POV-FAS)
«جانم از حیاتم بیزار است. پس ناله خود را روان میسازم و در تلخی جان خود سخن میرانم. به خدا میگویم مرا ملزم مساز، و مرا بفهمان که از چه سبب با من منازعت میکنی؟ آیا برای تو نیکو است که ظلم نمایی وعمل دست خود را حقیر شماری، و بر مشورت شریران بتابی؟ آیا تو را چشمان بشر است؟ یامثل دیدن انسان میبینی؟ آیا روزهای تو مثل روزهای انسان است؟ یا سالهای تو مثل روزهای مرد است؟ که معصیت مرا تفحص میکنی وبرای گناهانم تجسس مینمایی؟ اگرچه میدانی که شریر نیستم و از دست تو رهانندهای نیست.
ایوب 1:10-7 کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر (PCB)
از زندگی بیزارم. پس بگذارید زبان به شکایت گشوده، از تلخی جانم سخن بگویم. ای خدا مرا محکوم نکن؛ فقط به من بگو چه کردهام که با من چنین میکنی؟ آیا به نظر تو این درست است که به من ظلم روا داری و انسانی را که خود آفریدهای ذلیل سازی و شادی و خوشبختی را نصیب بدکاران بگردانی؟ آیا چشمان تو مانند چشمان انسان است؟ آیا فقط چیزهایی را میبینی که مردم میبینند؟ آیا عمر تو به درازای عمر انسان است؟ آیا روزهای زندگیات آنقدر کوتاه است که باید هر چه زودتر خطاهایم را بجویی، و گناهانم را جستجو کنی؟ هرچند میدانی که تقصیرکار نیستم، و کسی نیست که بتواند مرا از دست تو نجات دهد؟
ایوب 1:10-7 مژده برای عصر جدید (TPV)
از زندگی سیر شدهام، بنابراین میخواهم از زندگی تلخ و زار خود ناله و شکایت کنم. خدایا محکومم مَکن. به من بگو چه گناهی کردهام؟ آیا رواست که به من ظلم نمایی، از مخلوق خود نفرت کنی و طرفدار نقشههای گناهکاران باشی؟ آیا تو همهچیز را مانند ما میبینی؟ آیا زندگی تو مانند زندگی ما کوتاه است پس چرا تمام گناهان مرا میشماری و تمام خطاهایم را رقم میزنی؟ خودت میدانی که من خطایی نکردهام و کسی نمیتواند مرا از دست تو نجات بدهد.
ایوب 1:10-7 هزارۀ نو (NMV)
«از زندگی بیزارم؛ پس شِکوۀ خویش بیمهابا بیان خواهم داشت، و در تلخیِ جانِ خود سخن خواهم راند. به خدا خواهم گفت: مرا محکوم مکن؛ آگاهم ساز که چرا با من مجادله میکنی. آیا در نظرت نیکوست که ظلم کنی، و کارِ دست خویش خوار شماری، و بر مشورت شریران نظر لطف افکنی؟ آیا تو را چشمان بشر است، و چون انسان خاکی مینگری؟ آیا روزهایت همچون روزهای انسانِ خاکی است، و سالهایت مانند سالهای آدمی، که اینگونه خطاهایم را میجویی، و گناهانم را جستجو میکنی، هرچند میدانی که تقصیرکار نیستم، و کسی نیست که از دست تو رهایی توانَد داد؟