کتابمقدّس برای کودکاننمونه
چه کسی ما را آفرید؟ کتابمقدّس یعنی کلام خدا به ما میگوید که چگونه انسان آفریده شد. در زمانهای خیلی دور خدا اولین انسان را آفرید و اسم او را آدم گذاشت. خدا آدم را از خاک زمین ساخت و به او روح زندگی بخشید. آدم زنده شد و خود را در باغی بسیار زیبا به نام "باغ عدن" دید.
چه کسی ما را آفرید؟ کتابمقدّس یعنی کلام خدا به ما میگوید که چگونه انسان آفریده شد. در زمانهای خیلی دور خدا اولین انسان را آفرید و اسم او را آدم گذاشت. خدا آدم را از خاک زمین ساخت و به او روح زندگی بخشید. آدم زنده شد و خود را در باغی بسیار زیبا به نام "باغ عدن" دید.
در ابتدای ابتدا، پیش از آفرینش دنیا، فقط خدا وجود داشت و بس. نه انسانی، نه مکانی و نه چیزی. هیچ چیز! نه روشنایی و نه تاریکی، نه بلندی و نه پستی، نه دیروز و نه فردا وجود داشت. در آنجا فقط خدا بود که هیچ آغازی نداشت. اینگونه بود که خدا کارش را شروع کرد.
در ابتدا، خدا آسمانها و زمین را آفرید.
زمین خالی و بدون شکل بود و تاریکی آن را پوشانیده بود. سپس خدا گفت: "روشنایی بشود."
و زمین روشن شد. خدا روشنایی را روز نام گذاشت و تاریکی را شب. شب گذشت و صبح روز دوم فرا رسید.
در روز دوم، خدا آبهای اقیانوسها، دریاها و دریاچهها را در زیر آسمان نظم بخشید. در روز سوم خدا گفت: "خشکی ظاهر شود" و همینطور هم شد.
خدا همچنین فرمود کهعلفها، گلها، درختان و درختچهها برویند و چنین نیز شد. شب گذشت و صبح روز چهارم فرا رسید.
سپس خدا خورشید و ماه را آفرید و ستارههای زیادی را که هیچ کس نمیتواند آنها را بشمارد. شب گذشت و صبح روز پنجم فرا رسید.
اینک نوبت آفرینش موجودات دریایی و ماهیان و پرندگان بود. در روز پنجم خدا موجودات دریایی و ماهیان و پرندگان را آفرید. از ماهیان بسیار بزرگ گرفته تا ماهیان بسیار کوچک. خدا انواع ماهیها را آفرید تا آبهای دریا را پُر کنند و همه نوع پرندگان را نیز آفرید تا از زمین و دریا و آسمان لذّت ببرند.
بعد از آن خدا گفت: "در روی زمین همه نوع موجودات پُر شوند." همه نوع حیوانات، حشرات و خزندگان. فیلهای فربه، میمونهای بازیگوش و تمساحهای ترسناک، کرمهای کوچک، سمورهای سختکوش، زرّافههای زیبا و گربههای ملوس. همه نوع حیوانات توسط خدا در آن روز آفریده شد. شب گذشت و صبح روز ششم فرا رسید.
خدا در روز ششم کار متفاوتی انجام داد، کاری بسیار متفاوت. همه چیز الآن برای آفرینش انسان آماده بود. مزارع پر از خوراک و حیوانات آفریده شده بودند تا انسان از آنها استفاده کند. خداگفت: "انسان را شبیه خود بسازیم تا او بر روی زمین حاکم همه چیز باشد." بنابراین خدا انسان را شبیه خود آفرید. شبیه خدایی که آفرینندۀ او بود.
خدا به آدم گفت: "از هر چیزی که در این باغ دوست داری بخور. امّااز درخت شناخت خوب و بد نخور. اگر از میوۀ آن درخت بخوری حتماً خواهی مُرد."
و خداوند گفت: "خوب نیست که آدم تنها بماند. من برای او همدمی خواهم ساخت." خدا تمام پرندگان و سایر جانواران را زد آدم آورد و آدم روی همۀ آنها اسم گذاشت. امّا در میان تمام جانوران و پرندگان همدم مناسبی برای آدم پیدا نشد.
خدا آدم را به خواب عمیقی فرو برد. سپس یکی از دندههای او را برداشت و زن را از آن آفرید. زنی که خدا آفریده بود، دقیقاً همدم مناسبی برای آدم بود.
خدا همه چیز را در شش روز آفرید. سپس خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را روز استراحت نامید. در باغ عدن آدم و حوا خدا را اطاعت میکردند و به این خاطر شاد بودند. خدا سَروَر ایشان بود و تمام نیازهای ایشان را برآورده میکرد و دوست ایشان بود.
پایان
دربارۀ اين برنامۀ مطالعه
چه طور همه این ها شروع شد؟ ما از کجا آمده ایم؟ چرا در جهان چقدر بدبختی وجود دارد؟ امید وجود دارد؟ آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد؟ در صورت تمایل این تاریخ واقعی جهان را پیدا کنید.
More
مایلیم از Bible for Children, Inc. برای ارائه این طرح تشکر کنیم. برای اطلاعات بیشتر لطفا مراجعه کنید به: https://bibleforchildren.org/languages/persian/stories.php